هیـــــــــــــــــــــــــــــس فقــــــــط بیـــــــــــا تــــــو...
هیـــــــــــــــــــــــــــــس فقــــــــط بیـــــــــــا تــــــو...

هیـــــــــــــــــــــــــــــس فقــــــــط بیـــــــــــا تــــــو...

یـــهــــ روز بهــــــمــــ گـــفتــــــــ....!!!

یه روز بهم گفت:«میخوام باهات دوست باشم;آخه میدونی؟


من اینجا خیلی تنهام»


 بهش لبخند زدم و گفتم:« آره میدونم فکرخوبیه من هم خیلی تنهام»


یه روز دیگه بهم گفت:«میخوام تاابد باهات بمونم;آخه میدونی؟


من اینجا خیلی تنهام»

 

بهش لبخند زدم و گفتم:«آره میدونم فکرخوبیه من هم خیلی تنهام»


یه روز دیگه بهم گفت:«میخوام برم یه جای دور


جایی که هیچ مزاحمی نباشه


بعد که همه چی رو به راه شد تو هم بیا;آخه میدونی؟


من اینجا خیلی تنهام»


 بهش لبخند زدم و گفتم:« آره میدونم فکرخوبیه من هم خیلی تنهام»


یه روز تو نامه نوشت:«من اینجا یه دوست پیداکردم;اخه میدونی؟


من اینجا خیلی تنهام»


براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:« آره میدونم فکرخوبیه


من هم خیلی تنهام»


یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:

 

«من قراره بادوستم تاابد زندگی کنم;آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام»

 

براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:« آره میدونم فکرخوبیه


من هم خیلی تنهام»

 

حالا اون دیگه تنها نیست و من از اینبابت خوشحالم


وچیزی که بیشتر خوشحالم میکنه اینه که نمیدونه

                                            

                                        {من هنوز هم خیلی تنهام}